جدول جو
جدول جو

معنی حکم ابن هشام - جستجوی لغت در جدول جو

حکم ابن هشام
ابن هشام نام شخص ملحد و کذّابی است که در زمان مهدی از خلفای عباسی در خراسان پدید آمد و معتقد به تناسخ بود و بدعوی الوهیت برخاست و علم عصیان و طغیان نسبت بخلفای عباسی برافراشت. زمامداران امور خلافت نیرویی قوی برای جلوگیری و تنبیه وی مأمور ساختند و درنتیجه، او بقلعه ای پناه برد و مدتی مقاومت کرد، ولی سرانجام پس از آنکه یاران و خاندانش را مسموم ساخت خود را بخمرۀ پر از تیزاب انداخته از میان برد. در این حال کنیزی که در آن گیرودار خود را پنهان ساخته بود دروازه بروی لشکریان خلیفه گشود و قلعه را تسلیم نمود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن هشام. سوم پادشاه از ملوک اموی اندلس و نوۀ عبدالرحمن بن معاویه بن هشام بن عبدالملک بن مروان، مؤسس سلسلۀ نامبرده است. وی در تاریخ 180 هجری قمری پس از مرگ پدر بتخت سلطنت نشست و در ابتدای امر با عموهای خود سلیمان و عبدالله که ادعای سلطنت مینمودند بجنگ پرداخت. درنتیجه، سلیمان مقتول شد وعبدالله بفاس فرار نمود و در خلال این احوال، با پادشاه فرانسه یعنی لوئی پسر شارلمان مشهور که داخل کاتالونی شده بود نیز جنگیده مظفر و فیروز گشت و بلقب ’مظفر’ ملقب شد، آنگاه بنای بدسیرتی و ظلم و ستم را گذاشت و مردم را بتعدی و جور و جفاهای گوناگون بیازرد وبه انواع و اقسام عقوبات و شکنجه ها برنجانید تا آنجا که کشور اندلس تا آنزمان چنان مصائب و مظالم وحشتناکی ندیده بود و سرانجام پس از 26 سال سلطنت در تاریخ 206 هجری قمری درگذشت. و پسرش عبدالرحمن جانشین وی گردید. حکم نخستین کسی است که سپاه (منظم) بیاراست و ساز و برگ جنگ آماده کرد. وی از همه امویان اندلس چابکتر و در دلیری و کارزار پیش قدم تر و در نگهبانی ملک و استحکام آن و برانداختن دشمنان به ابوجعفرمنصور خلیفۀ عباسی مانند بود. وی فقیه دانشمند زیاد بن عبدالرحمن را احترام و اکرام بسیار میکرد. نقش انگشتری وی ’بالله یثق الحکم و یعتصم’ بود. او دارای بیست پسر وبیست دختر بود. مادر وی کنیزی بود که زخرف نام داشت. حکم گندمگون و بلندبالا بود و بینی دراز و باریک داشت. سلطنت وی بیست و شش سال دوام یافت و بسیاری گفته اند که حکم نخستین کسی است که در زمین اندلس برای کشور ابهت قرار داد و به بردگان کمک کرد، چندانکه به پنجهزار تن رسیدند. سه هزار سواره و دوهزار پیاده. حکم در پایان سال 206 هجری قمری وبیست وهفتم از سلطنت درگذشت و تولد او سال 154 هجری قمری بود. ابن خلدون گوید: وی نخستین کسی است که در اندلس لشکریان (منظم) بیاراست و اسلحه و سرباز گرد ساخت و خدمتکاران و حواشی و حشم بسیار بگرفت و اسبان بر در خانه خود ببست و بردگان بخرید و آنان را گنگ نام گذاشت چرا که عجمه داشتند... آنگاه گوید: وی را جاسوسان بود که او را از احوال مردم آگاه میساختند و خود بکارها میپرداخت و فقهاو دانشمندان و پرهیزگاران را بخویش نزدیک میکرد و او کسی است که سلطنت را در اندلس برای فرزندان خود آماده ساخت. گویند او را اسب های بسیار بود که در شاطی ٔالفرات در پیش قصر وی از جهت قبله بسته بودند. حکم آنگاه که مردم ربض را بگذاشت و خانهای آنان و کشتیهای ربض ویران ساخت، اشعاری سرود که مطلع آن این است:
رأیت صدوع الارض بالسیف راقعاً
وقدما لامت الشغب مذکنت یافعاً.
ابن حزم درباره او گوید: وی از آنان بود که آشکارا معصیت میکرد و خونریز بود واز این رو فقها و نیکوکاران برضد او برخاستند. و جزاین حزم گفته که وی در پایان توبه کرد و گفته اند وی فرزندان مردم میگرفت و تخم آنها میکشید و کارهای ناشایستی از او نقل شده و شاید از آنها توبه کرده است. (نفح الطیب ج 1 صص 159- 161)
لغت نامه دهخدا